توری سپید بر سیاهی موهایم نشاندند
من دود قطار را می دیدم و برای سال های محزونی
که در ایستگاه های متروک جا می ماندند
گریه می کردم...
تکراربیهودگی زمان را در من کشت
خسته شدم
و
ترمز را کشیدم...
من دود قطار را می دیدم و برای سال های محزونی
که در ایستگاه های متروک جا می ماندند
گریه می کردم...
تکراربیهودگی زمان را در من کشت
خسته شدم
و
ترمز را کشیدم...